پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
امام زمان
نوشته شده در چهار شنبه 19 مهر 1391
بازدید : 474
نویسنده : حسین

« شعری در مورد امام زمان (عج) »

گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام          بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام

گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن          بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام

از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران          با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام

پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام           آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام

پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو           منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام

در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی           باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام

همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن            لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه ام

چون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام           ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه ام

انتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟           آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه ام

والــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توام

یک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام!


:: موضوعات مرتبط: صهیونیسم آخرالزمان 2012 , ,
:: برچسب‌ها: امام زمان ,



اول مهر و بی مهری ما انسانها
نوشته شده در سه شنبه 18 مهر 1391
بازدید : 522
نویسنده : حسین

مولای من! مهدی جان

ای کاش در کلاس اول دبستان آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می کرد و نام زیبای تو را سرمشق دفترچه ی تکلیفم قرار می داد.

در دوره ی راهنمایی هیچ کس مرا به خیمه ی سبز تو راهنمایی نکرد.

در سال های دبیرستان کسی مرا با تو که مدیر عالم امکان هستی پیوند نزد.

در کلاس تاریخ کسی مرا با تاریخ غیبت و غربت و تنهایی تو آشنانساخت .

دریغ که در کلاس ادبیات آداب ادب ورزی به ساحت قدس تو را گوش زد نکردند!

کاش در کنار زبان بیگانه، زبان گفتگو با تو را نیز که آشناترین و دیرین ترین مونس فطرت های بشراست به ما می آموختند! ای کاش وقتی برا آموختن یک زبان خارجی به زحمت می افتادم به من می گفتند: او تمامی زبانها و گویش ها و لهجه ها...وحتی زبان پرندگان را می داند و می شناسد.

ای کاش در کنار انواع و اقسام فرمول های پیچیده ی ریاضی، فیزیک و شیمی فرمول ساده ی ارتباط با تو را نیز به من یاد می دادند.

وقتی برای کنکور درس می خواند کسی مرا برای ثبت نام در دانشگاه معرفت و محبت امام زمان تشویق نکرد کسی برایم تبیین نکرد معرفت امام نیز مراتب دارد و خیلی ها تا آخر عمر در همان دوران طفولیت یا مهد کودک خویش در جا می زنند.

از فضای نیمه بسته ی مدرسه وارد فضای باز دانشگاه شدم در دانشکده وضع از این هم اسف بار تر بود بازار غرور و نخوت پر مشتری بود و اسباب غفلت فراوان و فراهم.

فضا نیز رنگ و بو گرفته از علم زدگی و روشن فکرمآبی  خیلی ها را گرفتار تب مدرک گرایی می دیدم. علم آن چیزی بود که فلان کتاب مرجع اروپایی یا فلان مجله ی امریکایی ترجمه می شد از علوم اهل بیت دانش یقین بخش آسمانی کمتر به سخن میان می آمد.

مولای من!

در دانشگاه هم کسی برایم از تو سخن نگفت پرچمی به نام تو افراشته نبود کسی به سوی تو دعوت نمی کرد هیچ استادی برایم اوصاف تو را بیان نکرد کارکرد دروس معارف اسلامی و تاریخ اسلام جبران کسری معدل دانشجویان بود.در همین درس ها نیز تو سهمی نداشتی و غریب و مظلوم و از یاد رفته بودی


موضوع انشا :تابستان چگونه گذشت؟

بدون او...



:: موضوعات مرتبط: صهیونیسم آخرالزمان 2012 , ,
:: برچسب‌ها: امام زمان ,



آیا شما هم عاشق هستید؟!
نوشته شده در دو شنبه 17 مهر 1391
بازدید : 475
نویسنده : حسین

ملاک راستی آزمایی عشق به خدا  


خیلی‌ها مدعی هستند که عشق آفریدگارشان را در دل می‌پرورانند و محبوب‌ترین موجود عالم در پیشگاهشان هموست. اما این ادعا هنگامی قابل پذیرش است که مدعی بتواند در آزمون عاشقی نمره قبولی ارائه دهد و عشق خود را در میدان عمل به اثبات برساند.


دست عاشق

آزمون عاشقی برای خود ملاک ها و معیارهای خاصی دارد که می تواند راستی ادعای مدعیان را نمایش دهد و عیار عشق آنها را روشن سازد. بی شک یکی از بهترین ملاک های راستی آزمایی عاشقی، «چشم بستن از لذات و خوشی های زندگی» است که می تواند مصادیق گوناگونی داشته باشد.

کسی که حاضر است از خود بگذرد و لذاتش را فدای محبوب کند، قطعا لذتی بالاتر در خود یافته است و شیرینی عشق را با تمام وجودش چشیده است. اما برای خودآزمایی عشق خود به پروردگارمان با کدام یک از لذایذ شروع کنیم و کدامیک از آنها را در بوته آزمایش قرار دهیم؟ در میان این همه لذات و خوشی هایی که برای انسان فراهم است کدامیک می تواند جلوه ای از تمامی لذات باشد و ملاکی شایسته برای راستی آزمایی عشق ما به حضرت دوست قرار گیرد؟

در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده ملاکی بسیار جالب بیان گردیده است. امام ششم در این روایت چنین می فرماید:

خداوند متعال در مناجات خود با موسی علیه السلام چنین فرمود: «ای فرزند عمران! دروغ می گوید آن كس كه به گمانش مرا دوست دارد اما چون شب فرا رسد می خوابد و چشم از عبادت من فرو می بندد. مگر نه این است كه هر دلداده اى دوست دارد با دلدار خود خلوت كند؟!

هان! اى پسر عمران، من از حال دوستداران خود آگاهم. هنگامی که سیاهی شب فراگیر می شود، دیده دلشان را می گشایم و كیفرم را در برابر چشمانشان مجسم می كنم و آنها چنان که گویی مرا می بینند با من سخن مى گویند.»

آری، عشق اگر باشد خواب را از چشمان می رباید و انگیزه ای تازه در دل ایجاد می کند. اگر راست می گوییم که عاشق اوییم باید در هنگامه ای که هیچ دیده ای جز دیدگان تیزبین او ما را نمی پاید دیده بگشاییم و در خلوت شبانه با او سخن عاشقانه بگوییم.

شب زنده داری نشانه ای برای بندگان ویژه خدا

شب، هنگامه خواب و استراحت است و کمتر کسی حاضر می شود، خواب ناز را بر چیز دیگری ترجیح دهد و گرمای رختخواب را رها کند. مخصوصا هر چه که شب، رو به صبح می رود، خواب آلودگی انسان بیشتر می شود و جدایی از رختخواب سخت تر.

با این وجود گویا که این تنها حرارت عشق است که می تواند بر گرمای رختخواب پیروز شود و انسان را از جای گرم و نرمش جدا نماید. مادری که نیمه شب، از خواب نازش می گذرد و به کودک شیرخوارش رسیدگی می کند، پدری که علی رقم خستگی فراوان روز، با دیدن بدن تب دار فرزندش به تلاطم می افتد و خواب از چشمانش رخت بر می بندد، پزشکی که در نیمه شب برای مداوای یک بیمار اورژانسی شتابان به سوی بیمارستان می رود، آتش نشانی که برای نجات یک خانواده محصور در آتش به سرعت از جا برمی خیزد، تنها با حرارت پرشور محبت است که چنین می کند.

دعا

عشق به پروردگار نیز عاشقان حقیقی خدا را در نیمه های شب از جا می کَند و به عبادت شبانه مشغول می کند. به همین خاطر است که قرآن یکی از ویژگی های بندگان خاص خود را شب زنده داری معرفی می کند. عاشق، همیشه در پی موقعیتی مناسب است تا با معشوق خود خلوت کند و زمانی شایسته را برای گفتگو با او اختصاص دهد و دلدادگی اش را به او ابراز نماید.

خداوند در آیات پایانی سوره مبارکه فرقان، دوازده نشانه برای بندگان ویژه خود عنوان داشته که شب زنده داری یکی از آنها است. در آیه 64 این سوره می خوانیم که:

وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً.

(بندگان ویژه خدای رحمان) كسانى هستند كه در حال سجده و قیام براى پروردگارشان، شب زنده دارى می كنند.

امیر مومنان علی علیه السلام نیز یکی از ویژگی های پرهیزکاران را چنین برمی شمرد:

«اما اللیل فصافون اقدامهم» (نهج البلاغه، خطبه 193 معروف به خطبه همّام)

آنان شب ها در حال قیام و شب زنده دارى اند.

آری، پای حرارت عشق که به میان آمد دیگر هیچ حرارتی نمی تواند به گرد پای آن برسد و دمایی همانند آن داشته باشد. گرمای رختخواب مست کننده و لذت بخش است اما خوش تر از یاد خدا و مناجات با او نیست.

جالب اینجا است که این آیه شریفه «تداوم در عبادت شبانه» و «اصرار بر شب زنده داری» را نشانه ای برای بندگان ویژه پروردگار می داند. (فعل مضارع «یَبِیتُونَ» نشانه استمرار است)

البته باید توجه داشت که شب زنده داری به معنای عبادت تمامی ساعات شب نیست بلکه مناجات و عبادت در بخشی از شب نیز ما را شامل این آیه خواهد کرد و مصداقی از بندگان خاص خدا خواهد نمود.

اما شب، چه ویژگی خاصی دارد که خداوند عبادت شبانه را نشانه بندگان خاص خود برمی شمرد؟

1ـ فضای آرامی که بر شب حکم فرما است خلوت میان عاشق و معشوق را فراهم می کند و رابطه میان بنده و محبوب را دل پذیر و مستحکم تر می نماید.

2ـ آرامش حاکم بر شب تمرکز آفرین است و بر بهره وری این رابطه می افزاید.

3ـ تاریکی شب جایی برای ریا و تظاهر باقی نمی گذارد.

4ـ آزمون شبانه سخت تر از آزمون روزانه است. چرا که گذر از لذایذ شبانه سخت تر از عبور از لذایذ روزانه به نظر می آید. آرامش و لذتی که در خوش گذرانی های شبانه وجود دارد در نوع روزانه اش کمتر دیده می شود. برای نمونه همه می دانند که خواب شب با خواب روز قابل مقایسه نیست و لذتش بسیار بیشتر از آن است.

خداوندا! لذت عبادت شبانه ات را به همه ما بچشان.


:: موضوعات مرتبط: جامعه , ,
:: برچسب‌ها: عشق ,



دنیای ویران شده
نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391
بازدید : 503
نویسنده : حسین

روزگاری شهر ما ویران نبود.
دین فروشی اینقدر ارزان نبود.
نغمه ی مطرب دوای جان نبود.
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود.
دختران را بی حجاب ننگ بود.
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود.
مرجعیت مظهر تکریم بود.
حکم او را عالمی تسلیم بود.

اینک...

اماپشت پا بر دین زدن آزادگی است.
حرف حق و دین عقب افتادگی است.
آخر ای پرده نشین فاطمه!
کی رسی بر داد دین فاطمه؟؟


الـلـهـم عـجـل لـــولــــیــک الـــفـــرج

:: موضوعات مرتبط: جامعه , ,
:: برچسب‌ها: دین , امروز , دیروز ,



شهدا شرمنده ایم به خدا...
نوشته شده در یک شنبه 16 مهر 1391
بازدید : 496
نویسنده : حسین

ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود!

من آنروز یک عشق داشتم؛ پیروزی یا شهادت، بعضی ها امروز هر ساعت، عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی!

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند!



من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم: خدا قوت، نه خسته برادر!، بعضی ها امروز برای طرح دوستی، فقط با عجله از همه می پرسند: ASL؟

من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم، بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند: من های کلاسم، نگاهم کنید!

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم: خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند: همیشه به روز هستم، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام، قدیمی است!



من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند، بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند: برایم شارژ بفرست!

من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم، از آن لذت می بردم، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی!

من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !



من آنروز در جبهه، اوقات فراغتم را در چاله هایی، قرآن و دعا می خواندم، اسغفار می کردم و لذت می بردم، بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت، پرسه می زنند و روم عوض می کنند!

من آنروز در هنگام عملیات، در گوشی بیسیم، یا زهرا (س) و یا حسین(ع) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود، از نفس، عشق، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

من آنروز در خط، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم، بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد، از خودشان راضی نمی شوند!



من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز با دکمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها!

من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند!



من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم، بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند: مرا نیز به حساب آورید، آدمم!

من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها!

من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم، و بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم!

من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند، بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند!



من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی، خود را تزئین می کنند تا با کار کم بهای خود، نامحرمان را غافلگیر کنند!

من آنروز به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم، بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند!

من آنروز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم، بعضی ها امروز، گونه بر رخ خود تزریق میکنند تا مبادا حقیر باشند، و شاید بیشتر به چشم نامحرم بیایند!



من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم، بر خود حرام کرده اند!

نه ! این قرارمان نبود ! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی! رفتیم تا دشمن، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند، رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر، تو هم مراعات کن! بر گرد و اندکی بیاندیش؛ ... ما خون دلها خورده ایم!



:: موضوعات مرتبط: جامعه , ,
:: برچسب‌ها: شهدا , شرمنده ایم , دفاع مقدس ,