بسم الله
دوستان در نظر بگرید پیامبر اکرم یک لباس خاصی داشت غیر لباس همه مردم عادی زمانش. یک گروه محافظی داشت که نمی گذاشتند کسی نزدیکش شود و خلاصه یک جوری بود مثل همین الان جمهوری اسلامی ما و کسی جرات نداشت به داداشش بگه بالا چشمت پشه نشسته، چه برسد به اینکه به خودشان حرف و سخنی بگویند. لطفاً ربطش ندهید به اینکه الان کسی جرات ندارد نقدی از قوه قضا و نزدیکانشان بکند.
امام على عليه السلام فرمودند يك نفر يهودى از پيامبر خدا چند دينار،
طلبكار بود و آنها را مطالبه كرد. [پيامبر صلى اللّه عليه و آله] فرمود:"
اى مرد يهودى! فعلًا چيزى ندارم كه به تو بدهم".
او گفت: اى محمّد! رهايت نمىكنم تا طلبم را بپردازى.
پيامبر خدا فرمود:" پس، من هم با تو مى نشينم". و در كنار او آن قدر نشست كه در همان جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را خواند.
اصحاب پيامبر خدا، آن مرد را تهديد مىكردند. پيامبر صلى اللّه عليه و آله به آنان نگاه كرد و فرمود:" با او چه مىكنيد؟!".
گفتند:
اى پيامبر خدا! يك نفر يهودى، شما را نگه دارد؟! فرمود:" پروردگارم عز و
جل مرا مبعوث نكرده است كه به مُعاهِد و غير مُعاهِد، ستم كنم".
چون
روزْ بالا آمد، مرد يهودى گفت: گواهى مىدهم كه هيچ خدايى جز اللّه نيست و
گواهى مىدهم كه محمّد، بنده و فرستاده اوست. نصف مالم را در راه خدا دادم.
به خدا سوگند، اين كار را با تو نكردم، مگر براى اين كه اوصافى را كه از
تو در تورات آمده است، امتحان كنم. من، اوصاف تو را در تورات، چنين
خواندهام: محمّد بن عبد اللّه، زادگاهش مكّه است و هجرتگاهش طَيْبه. نه
تندخوست و نه خشن و نه داد و بيدادْ راه مىاندازد و نه زبانش را به فحش و
ناسزا مىآلايد. اكنون، من گواهى مى دهم كه هيچ خدايى جز اللّه نيست و تو
فرستاده خدا هستى و اينك، اموال من در اختيار شماست و هر گونه كه خداوند
دستور داده، درباره آن حكم فرما.
آن مرد يهودى، مال و ثروت بسيارى داشت.
حدیث شماره 2117 حكمت نامه پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم(فارسى) ،ج3،ص:565